دلتنگی...
دلم تنگه خیلی زیاد احساس تنهاییی می کنم زندگی ساعت ها لحظه ها و عمر من میگذره بی اونکه بدونم چطوری و چرا؟ حتی نمی دونم چی می خوام دلتنگم دلم برای خیلی کسا و خیلی چیزا تنگ شده اما این دلتنگی رو چطوری برطرف کنم؟ احساس خفگی می کنم از تنهایی دلم برای خاطرات قدیمی لک می زنه برای دور هم بودن اما چه فایده من تنهام و همه ی اونایی که بهشون دلبستگی دارم ازم دورن و ناچارم دوریشونو تحمل کنم نمی دونم دوست دارم این دوراز بگذره و واسه خودم کسی بشم و از این دلبستگی ها رها شم یا دوست دارم برگردم به عقب به موقعی که عزیزانم نزدیکم بودند و دوران بچگی و به قول معروف دورانی که بزرگترین غم زندگیم شکستن نوک مدادم بود یا حتی ترکیدن بادکنکم چقدر سخته تحمل دلتنگی اینکه دقیقا می دونی غمت چیه اما به خودت میگی دیوونه از چی ناراحتی باز خل شدی الکی فکر و خیال می کنی؟ سعی می کنی فکر خودتو به چیزای دیگه مشغول کنی اما چه فایده تو که می دونی چته می دونی از چی ناراحت و دلتنگی می دونی این اشکایی که گاه و بیگاه نا خودآگاه از چشمت جاری میشن و با گونت همسایه از کجا سرچشمه میگیره... صبر کنم صبر صبر... چقدر این واژه برام آشنا یا بهتره بگم تکراریه آخه صبر تا کی تا کجا چرا؟ جواب دلتنگیا و تنهایی های منو کی میده به کی بگم... خدایا فقط خودت می شنوی دلم تنگه برای خیلیا و خیلی چیزا خودت می دونی کی و چی... می دونی تک تک چیزا و حرفا برام خاطره است و من مجبورم با خاطراتم زندگی کنم... خدایا دلم تنگه و تنها تو می دونی که راهی جز صبر بر این دلتنگی ندارم فردا شب شب قدره کاری کن دلم آروم بگیره بدجوری تو تلاطمه تو شاهدی می دونی چجوری دیوانه وار خودشو به قفسه ی سینم می کوبه و می خواد از این بند و قفس آزاد شه افسوس من خودم گرفتارم... تو این دنیای خاکی اسیرم خسته ام از همه ی اتفاقای تکراری از این دلتنگی ها و شاد نشدن... خدایا دستامو بگیر اینجاست که واقعا رضا صادقی حرف دل منو میزنه:
منو تو آغوشت بگیر خدا می خوام بخوابم
آخه تو تنها کسی بودی که دادی جوابم
منو تو آغوشت بگیر می خوام برات بخونم
روی زمین چقدر بده می خوام پیشت بمونم
کی گفته باید بشکنم تا دستمو بگیری
خسته شدم از عمری غربت و غم و اسیری....
خدایا منو تو آغوشت بگیر و رهام نکن خودت می دونی تو این تنهاییم جزتو کسیو ندارم هوامو داشته باش و به خودم منو وانگذار
کی گفته باید گریه ی شبامو در بیاری
تا لحظه ای وقت شریفتو واسم بذاری
دنیا تکراری شده خیلی زیاد اتفاقی دیگه واسه رخ دادن وجود نداره انسان ها با هم غریبه شدن دلشون دیگه رنگی نیست سیاه و سفید شده نه کاش سفید داشت دلشون سیاه شده
خدایا کمک...
منو تو آغوشت بگیر خدا می خوام بخوابم
آخه تو تنها کسی بودی که دادی جوابم
منو تو آغوشت بگیر می خوام برات بخونم
روی زمین چقدر بده می خوام پیشت بمونم
کی گفته باید بشکنم تا دستمو بگیری
خسته شدم از عمری غربت و غم و اسیری....
خدایا منو تو آغوشت بگیر و رهام نکن خودت می دونی تو این تنهاییم جزتو کسیو ندارم هوامو داشته باش و به خودم منو وانگذار
کی گفته باید گریه ی شبامو در بیاری
تا لحظه ای وقت شریفتو واسم بذاری
دنیا تکراری شده خیلی زیاد اتفاقی دیگه واسه رخ دادن وجود نداره انسان ها با هم غریبه شدن دلشون دیگه رنگی نیست سیاه و سفید شده نه کاش سفید داشت دلشون سیاه شده
خدایا کمک...