سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادگاری های دل

صفحه خانگی پارسی یار درباره

تقدیر

    نظر

باز دل غمگین و تنهام دیگه انگاری که خسته است

میون این همه آدم مثل اینه که شکسته است

هرکسی از در اومد تو یه لگد به تیکه هاش زد

دل من زخمیه مرده شایدم باشه یه کم بد


آی آدم ها من می دونم میون شما غریبم

یه کم انصاف داشته باشید ندید این همه فریبم

درد و غصه مو ببینید ول کنید این همه رنگو

اشک و آهمو نخندید نکشید این دل تنگو


آتش عشق عزیزم قلبمو به راحتی سوخت

چشمای خیس و ترم رو توی انتظار به در دوخت

درد من از اینه مردم من تو عاشقی اسیرم

اون منو نمی خواد اما... من واسش دارم می میرم


می دونم اون دیگه نیست و خاطر من به باد داد

شایدم به یادگاری روزی گلدونا رو آب داد

چی بگم دوباره تقدیر دست عاشقم رو رو کرد

عشق من دوباره رفت و با دل غریبه خو کرد...

 

(مهتاب شب)