وبلاگ :
يادگاري هاي دل
يادداشت :
چه دروغه مهربوني...
نظرات :
0
خصوصي ،
4
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
عاشق يک لحظه نگاهت
اي تكيه گاه و پناه
زيباترين لحظه هاي
پرعصمت و پرشكوه
تنهائي و خلوت من!
اي شط شيرين پرشوكت من!
اي با تو من گشته بسيار،
در كوچههاي بزرگ نجابت.
ظاهر نه بنبست عابر فريبندهء استجابت.
در كوچههاي سرور و غم راستيني كهمان بود.
در كوچه باغ گل ساكت نازهايت.
در كوچه باغ گل سرخ شرمم.
در كوچههاي چه شبهاي بسيار،
تا ساحل سيمگون سحرگاه رفتن.
در كوچههاي مهآلود بس گفتوگوها،
بي هيچ از لذت خواب گفتن.
در كوچههاي نجيب غزلها كه چشم تو ميخواند،
گهگاه اگر از سخن باز ميماند،
افسون پاك منش پيش ميراند.
اي شط پرشوكت هر چه زيبائي پاك!
اي شط زيباي پرشوكت من!
اي رفته تا دور دستان!
آنجا بگو تا كدامين ستارهست
روشنترين همنشين شب غربت تو؟
اي همنشين قديم شب غربت من!
اي تكيه گاه و پناه
غمگينترين لحظههاي كنون بينگاهت تهي مانده از نور،
در كوچه باغ گل تيره و تلخ اندوه،
در كوچههاي چه شبها كه اكنون همه كور.
آنجا بگو تا كدامين ستارهست
كه شب فروز تو خورشيد پاره ست؟
مهدي اخوان ثالث